به گزارش پارسینه، دور از انتظار نبود، مدارس دولتیِ عادی سهمی در رتبههای برتر کنکور امسال نداشتند، احتمالاً سهم ناچیزی هم میان رتبههای خوب داشته باشند، روندی که خیلیها معتقدند محصول تضعیف آموزش عمومی در مدارس دولتی عادی است. اما در این میان ماجرا در سمت دیگر کاملاٌ متفاوت است، دانشآموزان آموزش دیده در مدارس استعدادهای درخشان یا مدارس غیرانتفاعی وضعیت بهتری دارند، هم رتبههای برتر کنکور به این دانشآموزان میرسد و هم احتمالاً سایر رتبههای خوب برای قبولی در دانشگاههای رایگان سهم همین گروه میشود، طوریکه بهگفتهی نفیسه آزاد: «ما یکسری دانشگاه خوبِ روزانهی رایگان داریم که پولدارها باهم رقابت میکنند که کدامشان در آن دانشگاه قبولی بگیرد.»
این جامعه شناس در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید: «شاخصی مانند کنکور نشان میدهد که مدارس غیرپولی امکان رقابت با مدارس پولی را در آموزش عمومی ندارند، در واقع مدارس غیرپولی باختند و شکست خوردند.»
متن کامل این گفتوگو در ادامه آمده است.
دانشگاههای برتر سهم کسانی میشود که در آموزش عمومی پول بیشتری هزینه تحطیل میکنند
*شما در واکنش به نتایج اعلام شده برای رتبههای برتر کنکور، در فضای مجازی نوشتید «شکست آموزش عمومی در ایران»، به ما بگویید نشانههای این شکست چیست؟
منظور من از آموزش عمومی آموزشی است که کودکان تا سن 18 سالگی میگیرند، این آموزش مبنای ورود آنها به جامعهی بزرگتر است، جامعهی بزرگتر یعنی ورودشان به دانشگاه یا کسبوکار. این آموزش قرار است برای همهی جمعیت فعال یک کشور در دسترس باشد و البته کارآمدی هم داشته باشد تا نیروی فعال و رو به توسعه کشور را بسازد؛ حالا پژوهشها نشان میدهد دانشگاههای برتر کشور در اختیار دانشآموزانی است که در آموزش عمومی از تحصیلات با سرمایهگذاری مالی بالا برخوردارند، تعلق رتبههای یک تا ده کنکور به این طبقه نماد اتفاقی است که در ورود به دانشگاههای کشور دارد رخ میدهد. در نتیجه در کشوری مانند ایران که با توسعه نامتوازن مواجه هستیم دانشآموزان زیادی بهدلیل اینکه قدرت زیاد برای سرمایهگذاری در تحصیل ندارند از ورود به دانشگاههای دولتی و با کیفیت بالاتر محروم میشوند.
کسانیکه بهدلیل توسعه نامتوازن فرودست شدهاند توان دریافت آموزش با کیفیت ندارند
*آیا متولی آموزش عمومی میتواند مدعی شود که من وظیفهای برای تربیت دانشآموز برای ورود به دانشگاه ندارم، من فقط وظیفه آموزش دانش عمومی را داشتم؟
نمیتواند این کار را انجام دهد، برای اینکه سیاستگذار وقتی روی صندلی مینشینید باید بداند در قبال کل جمعیت کشور مسئولیت دارد، اگر کنکور تنها راه ورود به دانشگاههای برتر نبود شما میتوانستید چنین ادعایی را مطرح کنید؛ مسئولین کنکور را با سوالهای یکسان سد راه ورود به دانشگاه گذاشتهاند و بعد آموزش عمومی را به سمتی بردند که فقط با پول میشود آموزش مناسب گرفت تا به آن سوالات پاسخ داد، اگر کنکور سوالات یکسان دارد به معنای عادلانه بودنش نیست، کسانیکه دسترسی مالی بهتری دارند آموزش بهتری برای پاسخ به این سوالها دریافت میکنند یا برعکس، یعنی کسانیکه قبلتر بهدلیل توسعه نامتوازن فرودست شدهاند توان دریافت چنین آموزش را ندارند.
آموزش عمومیِ رایگان، فراگیر و دردسترس کاملاً بیمعنا شده است
*اما انگار اینطور تصور میشود که همه باید دانشگاه بروند و آموزش عمومی این مسئولیت را دارد، اینطور نیست؟
نه، منظور من این نیست که همه دانشگاه بروند. ببینید؛ یک تبسنج درجه حرارت بدن را نشان میدهد اما علت تب را نه، وضعیت کنکور هم همین است، مانند یک شاخص عمل میکند و نشان میدهد آموزش در کشور ما وضعیت خوبی ندارد؛ حالا علت این وضعیت نامساعد چیست؟ علت، آموزش عمومیِ ضعیف است. کنکور مانند یک شاخص هست که به ما نشان میدهد آموزش عمومیِ رایگان، فراگیر و دردسترس کاملاً بیمعنا شده است.
*آنوقت خطری که از پس بیمعنا شدن آموزش عمومی ما را گرفتار میکند چیست؟
اجازه بدید از منظر توسعهای بگویم، کشور ما بهطور جدی درحال کاهش جمعیت است این یعنی جمعیت فعال ما بهشدت درحال کم شدن است؛ از طرفی ما داریم وارد دوران انقلاب فناوری میشویم، یعنی ماهیت شغلها، مهارت و دانش تغییر میکند؛ در چنین وضعیتی و با این چشمانداز سیاستگذار آموزش باید بداند بهتمام جمعیت فعال حاضر در کشور نیاز دارد، اما وقتی نتواند آموزش عمومی فراگیر و متوازن برقرار کند انگار که دارد یک جمعیت فعال که صاحب مهارت و دانش هستند را از دست میدهد، و این همهاش بهاین خاطر هست که آموزش عمومی با کیفیت به معنای فراگیر آن وجود ندارد.
رقابت نابرابر میان مدارس پولی و غیرپولی
*حالا رواج مدارس پولی چه نقشی در تضعیف آموزش عمومی بازی میکنند؟
شاخصی مانند کنکور نشان میدهد که مدارس غیرپولی امکان رقابت با مدارس پولی را در آموزش عمومی ندارند، در واقع مدارس غیرپولی باختند و شکست خوردند. ما نمیتوانیم اقتصاد سیاسی پدیدههای اجتماعی را نادیده بگیریم، الان بخش عمدهای از صندلیهای دانشگاهها خالی هستند، چرا که بستر دانشگاهی برای جمعیت زیاد دهه شصت طراحی شده بود، اما الان بهدلیل کاهش جمعیت متقاضی برای ورود به دانشگاه نسبت به قبل کم شده برای همین رشتههای زیادی داریم که پذیرش در آنها به کنکور نیازی ندارد، با این وجود چرا ما همچنان کنکور داریم؟ مدافعان کنکور معتقدند بهخاطر رقابت برای دانشگاههای خوب کنکور هنوز وجود دارد، اما باید پرسید چهکسانی در دانشگاههای خوب قبول میشوند؟ آمارها نشان میدهد همانهایی که پول دارند قبول میشوند، در نتیجه ما یکسری دانشگاه خوبِ روزانهی رایگان داریم که پولدارها باهم رقابت میکنند که کدامشان در آن دانشگاه قبولی بگیرند. لذا کنکور یک زمانی توجیح داشت اما الان توجیحی جز چرخه اقتصادی آن ندارد، بازاری که پشت کنکور ایستاده آن را نگه داشته است.
استعدادهای درخشان فقط برای درست کردن طبقه و جداسازی افراد است
*وقتی نتایج رتبههای برتر کنکور اعلام شد، تعداد زیادی از آنها دانشآموزان مدارس استعدادهای درخشان بودند، نظرتان در اینباره چیست؟
اساساً این ایده که یکی استعداد خاصی دارد و من بروم آن را کشف کنم ایدهی عقب افتادهای است که در دهههای گذشته مطرح بود، درحالیکه الان ایده جداسازی کنار گذاشته شده است. امروز در آموزش عمومی نوعی از آموزش توصیه میشود که در آن دانشآموزان با تواناییهای متفاوت کنار یکدیگر هستند، و با یکدیگر یک مسیر آموزش عمومی را طی میکنند. اینکه تعدادی دانشآموز را از یک سنی به عنوان استعداد انتخاب کنیم، بعد همان مباحث آموزشی را آنقدر با آنها تمرین کنیم که در دانشگاه با رتبه عالی قبول شوند، چه نوع استعدادیابی است؟ امروز دانشآموزان برای اینکه در مدارس استعدادهای درخشان پذیرش بگیرند با هزینههای زیادی در کلاسهای مجزا آموزش داده میشوند، درحالیکه استعداد به این معنا اصلاً وجود خارجی ندارد، این اقدامات فقط برای درست کردن طبقه و جداسازی افراد است.
یک زمانی وقتی سند جامع علمی کشور درحال تصویب بود در این مورد بحث میشد که صرف منابع زیاد برای یک تعداد خاص، به عبارتی آموزش گلخانهای سیاست شکست خوردهای است، یعنی بهجای داشتن یک گلخانه باید یک مزرعه پر از گل داشته باشیم، نکته جالب این است که همین بچههای استعداد درخشان در دانشگاه کنار سایر دانشجوها مینشینند، خدا را شکر که فعلاً دانشگاه استعدادهای درخشان نداریم که همه این استعدادها کنار هم باشند؛ خب چه شد؟ آیا اینها فقط تا 18 سالگی استعداد درخشان بودند؟ یعنی حتی این ایده به فرض درستی آن، ایده ناقصی است.
آموزش در کشور دارد به برند شخصی مدارس غیرانتفاعی تبدیل میشود
*حالا با توجه به نکاتی که مطرح کردید، عدالت آموزشی از منظر شما چهطور است؟
ببینید، امروز مدارس غیرانتفاعی درحال بِرَند سازی هستند و این اتفاقی عجیب و غریب است، چراکه آموزش در کشور دارد به برند شخصی مدارس غیرانتفاعی تبدیل میشود، در این میان رقابتها و آزمونهای عجیب و غریب و پیوسته هم ایجاد میکنند و کسی نظارتی بر اینها ندارد؛ همه اینها طبقاتی هستند که تا مرحله کنکور ادامه دارد و بعد رها میشود، در واقع به یک دستگاه مهاجرسازی تبدیل شده است که برای کشورهای دیگر مهاجر متخصص تولید میکند.
آموزش و پرورش با واگذاری آموزش عمومی رایگان به بخش خصوصی از خودش سلب مسئولیت کرده است، درحالیکه طبق قانون اساسی آموزش رایگان وظیفه نهاد آموزش در کشور است. امروز آموزش عمومی را وارد بازار کردهاند، برای همین تعداد مدارس دولتی نسبت به قبل کم شده است، چهطوری این مدارس غیب شدند؟ با واگذاری آنها به بخش خصوصی، این مسیر هم اصلاً اتفاقی نبوده و یک نوع سیاستگذاری بوده است. بنابراین اساس آموزش عمومی باید تغییر کند، آینده چیز شخصی نیست که اگر یک خانواده پول داشت برای فرزندش سرمایهگذاری کند و آن را بخرد، آینده یک چیز جمعی است، ما با آیندهای روبهرو هستیم که با تحولات زیادی در زمینه بازار کار مواجه است، اما نظام آموزش عمومی در کشور ما برای چنین تغییری آماده نیست. بنابراین آموزش باید فراگیر باشد و هر کودکی در هر نقطهای از این کشور به آموزش منصفانه دسترسی داشته باشد.
0 دیدگاه